مث یه گاو !

گاونوشت های مرتضا نیک به اضافه ی نهاد

مث یه گاو !

گاونوشت های مرتضا نیک به اضافه ی نهاد

قسمت ششم

http://s1.picofile.com/file/7237337953/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA_%D8%B4%D8%B4%D8%B4.jpg

  • سریال بیوتی گاو و گاویکن گاوپلیس در سوگ گاوبانو!
  • از گاودرونی [ همان اندرونی ، محل چریدن گاوبانوها] خبر پیدا شدن گاوصیت نامه‌ی گاوبلابانو به گوش گاوگردنکلفتیا می رسد.او به تلویزیون سراسری گاشکستان که  آغلنشان نام دارد[آغلنشان یعنی اینکه این تلویزیون فقط و فقط باید زندگی اهالی گاشکستان را نشان دهد و برای حفظ بنیان آغل بر روی تلویزیون های بیگانه گاوازیت بفرستد، به عملی که گاوها سیم  کانال های همسایه را می جوند گاوازیت می گویند !] دستور می دهد جای نشان دادن سریال جواهرگاوی در قصر ، سریال بیوتی‌گاو که گاوبلابانو در آن نقش مکمل را بازی کرده بود را بازپخش کنند تا اهالی سرگرم ! شوند .
    به  لیگ گاوبال هم دستور می دهد جهت احترام به مرگ گاوبلابانو پیش از آغاز بازی گاویکن ها [بازیکن ها] یک ساعت بایستند،چیزی نشخار نکنند و با پای عقبشان علف‌های ورزشگاه را شخم بزنند . گاویکنانی که در این روز خاص دست به حرکت ناشایستی ، نظیر حرکت گاویکن تیم گاوپلیس بزند کله و پاچه اش پس از بازی بین تماشاگران قرعه چشی می شود .
    گاوگردنکلفتیای عظیم از گاوخدمت ها می خواهد گاوصیت نامه را برایش بیاورند .
    او همه را از گاوتاقش بیرون می کند ، گاوبلابانو در گاوصیت نامه اش همه ی دارایی خود را به گوساله ی سیزدهمش یعنی گاوگولیا بخشیده است.
    گاوبلابانو از گاوگردنکلفتیا خواسته این گاو را پیدا کند.گاوگردنکلفتیا گاوصیتنامه را جایی پنهان می کند و به گاخ می آید تا ترتیب مراسم تشییع گاوبلابانو را بدهد ، او دستور می دهد گاونامه های سراسری گاشکستان ...
    زیرپای گاونوشت : گاوبلابانو با هزار بدبختی گاوگرنکلفتیا را به اینجا رسانده است ! در عکس بالا کاملا تابلو است .
    سوال : برایم بنویسید کدام کاراکتر را بیشتر دوست دارید ؟ آیا روند داستان برایتان جذابیت های لازم را دارد یا نع و اینکه نقطه قوت و ضعف داستان را چه می دانید؟

قسمت پنجم

http://s1.picofile.com/file/7236883652/%DA%AF%D8%A7.jpg

  • گاوبلابانو ، خواننده گروه گاوکوب و شیردوشخانه !
  • قصه به این جا رسید که گاوبلابانو دایه‌ی گاوگردنکلفتیای عظیم در سن سیصد و سی و چهل گاوگی [سالگی] تن به مرگ زودهنگاو داد‫.‬ او در طول عمر چند صد گاوه اش به هر گاوی که شیر خورانده بود برای خودش یک گاوی شده بود‫!‬ [ همان یک خری ! اختلاف خرها و گاوها دقیقن از همین جا شروع شده است]. حتا مدتی شیر او را لوله کشی کرده بودند تا همه ی گاوان بتوانند روزی یک قطره از شیر او بنوچند[روایت است که عده ای دو سه انشعاب اضافه با گارتی بازی برای خودشان گرفته اند تا شیر بیشتری بنوچند].او گاویس شیردوشخانه‌ی گاشکستان هم بود . گوساله‌ی اول او یعنی گاسکول توانسته بود بعد از صد و سی و شش سال دُم خود از پشت گاز بگیرد ، رکوردی که در کتاب گاوینس گاشکستان به ثبت رسیده است .گاوبلابانو مدتی خواننده ی گروه گاوکوب بود و یک ترانه هم برای گروه گاویان خواند ، برو و بیای بانو فقط این ها نیست ،او اولین پوزآرای تاریخ گاشکستان است پس از آن که رژگاوگونه را کشف و به گاوبانوها معرفی کرد آمار جفتیابی و جمعیت در این سرزمین گاوبرابر شد [خیلی یعنی !] . او ثروتمندترین گاوبانوی حال حاضر گاشکستان هم بود به همین خاطر گاوگردنکلفتیای عظیم برای رسیدن به ثروت او دچار بیماری غشگاوی شد که نهایت ناقلایایی ست! غشگاوی نوعی  بیماری گاوساخته است که صرفن جهت خودگاوشیرینی است ، گاو در این وضعیت پس از سه دقیقه مااااای ممتد چهار دقیقه ی گاوی غش می کند و پس از آن شش دقیقه اشکش را توی مشک میریزند و دو دقیقه هم مشک را تکان می دهند و می دهند بخورد.این روند بیست و چهار گاوساعت طول می کشد.از گاودرونی [ همان اندرونی ، محل اقامت گاوبانوها] خبر پیدا شدن گاوصیت نامه ی گاوبلابانو به گوش گاوگردنکلفتیا می رسد و ...
  • زیر پای گاو نوشت : عکس بالا متعلق به زمانی ست که گاوگرنکلفتیای عظیم فقط یک کارگر بی نوا بود ، گاونامه ای که این عکس را منتشر کرد گاوتیل شد.